ویدیوها
بابالحوائج
بینالحرمین
دل بیتاب
سلام بر حسین
سرانجام با صدای حامد زمانی
مصاحبه فراموش نشدنی
بزرگداشت هرساله عاشورا
احترام به شیعیان
صحبت از عشق
…After You
گذشته…
مکن ای صبح طلوع…
طفلان مسلم
ای علمدارم
عاشورا
در عزاداریها معیار ستاد ملی کروناست
معرفت
مکن ای صبح طلوع
به روایت تصویر...
آموزههای دلنشین
عزادارى معمولى در افراد عادى، اسلام مىگويد سه روز است؛ يعنى اگر كسى پدر يا برادرش مُرد، سه روز بهعنوان يک فرد عزادار در خانه مىنشيند، مسلمين هم وظيفه دارند به تسليت او بروند و بعد از سه روز بايد غائله را خاتمه بدهد.
تنها موضوعى كه گفتهاند براى هميشه بايد آن را احيا كنيد و برايش بگرييد، آن را زنده نگه داريد و نگذاريد فراموش بشود، مسئله عزادارى حسين بن على است، چرا؟
آيا حسين بن على نيازى دارد كه ما و شما بياييم بنشينيم برايش گريه كنيم، مثلًا تشفّى قلبى پيدا مىكند، العياذ باللَّه عقدههاى دلش خالى مىشود؟ يا عقدههاى دل فاطمه زهرا و يا حضرت امير خالى مىشود؟ اصلًا آنها عقده دل دارند كه بخواهند خالى كنند؟
پس مسئله چيست؟ تشفّى اين است كه اسلام اصلى دارد به نام اصل عدل: انَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْاحْسانِ وَ ايتاءِ ذِى الْقُرْبى وَ يَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ. اسلام اصلى دارد به نام مبارزه با ظلم و ستمگرى، اصلى دارد به نام حماسه شهادت.
حسين، سمبل احياى عدالت اسلام است. حسين سمبل مبارزه با ظلم در دنياى اسلام است، حسين حماسه شهادت است، حسين شعار عدالت اسلامى است، شعار عدالت است. تا شما نام حسين را زنده نگه مىداريد، يعنى ما طرفدار عدالت اسلامى هستيم.
اينكه پرچم سياه بالاى خانهتان مىزنيد يعنى من وابسته به حسينم، كدام حسين؟ همان حسينى كه در راه عدالت شهيد شد. پس من وابسته به عدالت اسلامىام.
من وابسته به حسينم، كدام حسين؟ همان حسينى كه در راه خدا هرچه داشت داد، آن حسينِ پاكباخته در راه خدا. پس من طرفدار پاكباختگى در راه خدا هستم. خود همين شعار است. اسم بچهتان را هم كه حسين مىگذاريد- اگر توجه داشته باشيد- مىخواهيد اين شعار را زنده نگه داريد.
اين است كه به ما گفتند نگذاريد اين [حادثه] فراموش بشود. سال به سال اين خاطره را تجديد كنيد. وقتى كه اين خاطره را تجديد مىكنيد متن وقايع را براى يكديگر بازگو مىكنيد.
وقتى متن وقايع را بازگو مىكنيد مىبينيد چگونه است كه حسين براى عدل اسلامى قيام كرد و در مقابل ظلم ايستادگى كرد؛ صحنهاى و حماسهاى مىبينيد كه نظيرش در همه دنيا هرگز وجود ندارد.
“مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى، ج۲۵، ص: ۳۷۱-۳۷۰- با تلخیص و ویرایش –”
يکی از علمای بزرگ قم که امام جماعت صحن کربلای آقا ابا عبدالله عليه السلام بودند میفرمودند پيرمرد مجردی در کربلا بود به نام حاج عباس رشتی که خيلی به امام حسين عليه السلام علاقه داشت. عشق امام حسين عليه السلام او را به کربلا کشيده بود و زندگی خيلی سادهای داشت يک اتاقی هم اجاره کرده بود گاهی کارهای دستی انجام میداد. مثلا يک چيزی خريد و فروش میکرد. يک کارش خدمت به مجالس امام حسين عليه السلام بود و آب به عزاداران میداد.
اين پيرمرد زيلوهای حرم را جمع میکرد و پهن میکرد و برای نماز جماعت خيلی هم سرحال و بانشاط بود. روز شهادت يکی از امامان عليهم السلام از خانه بيرون آمدم در بين راه يکی از وعاظ کربلا به من گفت حاج عباس رشتی مريض و در حال جان دادن است و در کربلا غريب است اگر میشود از ايشان عيادتی داشته باشيد و ما چهار نفر بوديم وارد اتاق شديم ديديم لحاف و تشک و پتوی کهنهای رويش کشيده و يکی از رفقايش هم از او پرستاری میکند. حاج عباسی که هر وقت ما را میديد سلام میکرد دست به سينه میشد خيلی سر حال بود اما ديديم الان در رختخواب افتاده و در حال جان دادن است ديگر نه میتواند بنشيند نه میتواند جواب سلام بدهد. حالش خيلی وخيم و در حال سکرات مرگ است دور بسترش نشستيم و به رفقا گفتم لحظه آخر خيلی مهم است که به چه حالت بميرد عبرت بگيريم به اين واعظ گفتم که الان فرصت خوبی است تا يک روضه برای امام حسين عليه السلام بخوانيم. واعظ گفت چشم و شروع کرد: السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ هنگام روضه خواندن همه با چشم خود ديديم حاج عباس پتو را کنار زد و بلند شد و مودب نشست حالا ما هم داريم با تعجب نگاه میکنيم رويش را به طرف راست چرخاند و شروع به گريه کرد و گفت السَّلامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قربان قدمهايتان من پيرغلام چه لياقتی داشتم که به عيادت من بياييد السَّلامُ عَلَيْكَ يا امِيرَ الْمُؤْمِنِينَ السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ همينطور سلام داد تا رسيد به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشريف به آقا هم سلام داد گفت قربانتان بروم من کجا عيادت شما و از همه تشکر کرد و بعد دراز کشيد مثل اينکه صد سال است که مرده باشد نه قلبش کار میکند نه نبضش کار میکند و به رحمت خدا رفت. بعد از اينکه به رحمت خدا رفت من به رفيقش گفتم اين پير غلام امام حسين عليه السلام بوده امام حسين عليه السلام به او نظر کرده و قبولش کرده است چهارده معصوم عليهم السلام به ديدارش آمده است. بايد مثل يک مرجع تقليد تشييع جنازهاش کنيم.
گفت ما آمديم به منزل به وعاظ گفتيم که بالا منبر بگوييد به علمای نجف گفتيم که درستان را تعطيل بکنيد به بازاریها گفتيم بازار را ببنديد به هيئتیها گفتيم که فردا بايد يک دستهای مثل عاشورا برای يک عاشق امام حسين عليه السلام راه بندازيد میگفت کربلا يک حالت عجيبی پيدا کرده بود هيئتها میآمدند به سروسينهشان میزدند چون برای همه جريانش را گفته بوديم. يا حسين يا حسين میگفتند گريه میکردند برای يک غلام غريب امام حسين عليه السلام غوغا شد.
در حوزه هم برای حاج عباس مجلس ختم گرفتيم. يک آيت اللهی در کربلا بود به نام آيت الله سيبويه عموی آيت الله سيبويهای که در زمان ما بودند پيرمردی بود حدود نود سال ايشان هم در مجلس ختم شرکت کرد. به من فرمودند که منبر ختم اين آقا را من میروم، همه تعجب کردند. ايشان عصازنان آمدند در پله اول منبر نشستند بعد از قرائت قرآن گفت که مردم میدانيد که من اهل منبر و سخنرانی نيستم ولی آمدهام جريانی از حاج عباس رشتی که برايتان بگويم. گفت که وقتی فلانی به من زنگ زد و گفت من در موقع جان دادن کنار بسترش بودم و چهارده معصوم به ديدنش آمدند؛ وقتی تلفن را قطع کردم خيلی گريه کردم دلم شکست که من اينقدر در حوزه بودم در حرم آقا امام جماعت بودم نکند من را قبول نکرده باشند من به حال خودم گريه کردم خسته شدم خوابم برد خواب ديدم حاج عباس در باغی از باغهای بهشت است خيلی سرحال و خوشحال جوان و زيبا. گفتم حاج عباس چطوری! گفت وقتی که من را در قبر گذاشتيد قبر من وسيع و باز شد نورانی شد ديدم آقا اباعبدالله الحسين عليه السلام تشريف آوردند فرمود تو غلام من بودی من را آورد در اين باغی که ميبينی از باغهای برزخی است اين باغ را به من مرحمت کردند. فرمودند حاج عباس همينجا باش در قيامت هم میآيم تو را میبرم در بهشت کنار خودم قرار میدهم. بعد گفت آقای سيبويه برو به مردم بگو هر چه هست در خانه سيدالشهدا عليه السلام است. جای ديگر خبری نيست کل الخير فی باب الحسين هر خيری است در خانه امام حسين عليه السلام است.
«آنتوان بارا» نویسنده مسیحی کتاب «حسین در اندیشه مسیحیت» گفت: مسیحیان عرب به اهلبیت(ع) احترام میگزارند و در بیشتر خانههای مسیحیان عکس حضرت علی(ع) وجود دارد، چون آنها معتقد هستند که شباهت زیادی به حضرت مسیح(ع) دارد… .